30 اردیبهشت
سلام دختر ناز مامان
صبح گرم و آفتــــــابیت بخیر
وااااای که چقد گرمه این روزا
این روزا کار منو بابا جونت روزشماری کردنه واسه دیدن تو دختر شیطون
فکر میکنم بابایی هم باشی
آخه بابا میخاد 7 صبح بره شروع به لگـــــــد زدن میکنی
ساعت 4 میاد باز لگــــــــد میزنی
زنگ میزنه با من حرف بزنه و خبرمونو بگیره باز لگد میزنی فکر کنم دلت میخاد گوشی رو ازمن بگیری و تو حرف بزنی
خلاصه با شنیدن صدای باباجون تکونات شدیدتر میشه فکر میکنم دوست داری بپری تو بغلش البته اینــــــم بگم که بابام فوق العاده رو تــــــــــــــو حساسه و دوست داره دخمل من
امروز ساعت 4:30 نوبت دکتــــــــــــــر دارم با مامان جون میریــــــــــــــــم
احتمالا امروز دقیق مشخص میشه که تو کی میای تو بغل منو بابا
خدا کنه تا قبل 10 خرداد شــــــــــــــه
آخـــــــــــــــــه خسته شدم از انتظار
دوست دارم مهرنیـــــــــــــای مامان